محل تبلیغات شما

اردیبهشت



دوست عزیزی که پیغام گذاشته بودی, فکر نکردی کجا باید جوابِ سوالت رو بدم؟!

پایینِ متن اشاره شده که این متن رو من ننوشتم, پس شما اجازه دارید که کپی کنید.راستش نویسنده اش رو هم نمیشناسم.

فقط لطف کنید و  دلنوشته هایی رو که پایینشون اسمم رو می نویسم, بخونید و جایی کپی نکنید.

پست هایِ رمزی, دلنوشته هایِ خودم هستند و فقط یک روز بدون رمز می باشند.

ممنون از تبریک ها و آرزوهایِ خوبتون.


586

مثلا مخابرات یه روز بهت اس ام اس میداد,

مشترکِ محترم و عزیزِ ما, شما در طول روز فلان شماره رو دویست بار می گرفتی,

اس ام اس که حرفش رو نزن, اینقدر زیاد بود که ما حساب و کتابش از دستمون در میرفت!

حتا بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود که برا خودمون سیوش می کردیم!

حتا یه شب, اینقدر حرفای خوشگل خوشگل میزدین و ما هی گوش می دادیم که پای تلفن خوابمون برد, یادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم!

حالا مشترک محترم و عزیز, چی شده که این همه مدت خبری ازتون نیست؟!

چیزی شده؟ چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟ یه اس ام اس خوشگل هم حتا نمیدی!

تو رو قرآن بهمون بگو, منِ مخابرات اون دوره رو باهاتون زندگی کردم, حقمه که بدونم.

چرا؟!

چرا؟!

چرا؟!

اون وقت من بهشون اس ام اس بدم و بگم; بیخیال رفیق

پ ن; بهم غر نزن. نگو چرا هنوز منو یادت نرفته؟ نمیتونم. حتا اگه هزارسال بگذره

.

پ ن ; این متن رو من ننوشتم, ولی انگار درباره روزهایِ خوبِ من نوشته شده!

پ ن ; معشوقه از من خیلی بهتر می نوشت و دلبری می کرد تو نوشته هاش


589

دوستت دارم بیشتر از همه دخترکِ دلبرِ مو مشکی,

همان لحظه که چشمانت را سُرمه می کشی,

همان صدبار که در آیینه خودت را نگاه می کنی,

تا از راه برسم,

مثل همیشه و همان ساعتِ هر روز

دوستت دارم,

همان لحظه که درب را به رویم باز می کنی.

همان آنی که لبانت را با لبانم آشنا می کنی.

دوستت دارم و ای کاش که برایِ این چشمانِ منتظر برقصی

برقص و بُگذار که تمامِ وجودت را نگاهِ مردانه ام پُر کند,

آنگاه پیچ و تاب هایت را با دستانم لمس کنم,

تا ضربِ نگاهِ شهوتناکِ نه ات را به چشمانم بریزی,

و بُگذاری که این مرد راهی جز راهِ تسلیم نداشته باشد!

تسلیم در مقابلِ سُرخ ترینِ لبانِ دنیا!

تسلیم در مقابلِ زیباترین قوسِ اندامِ یک زن!

تسلیم در میانِ لبانی در حالِ خنده به یک شکار

می خواهم که به چشمانم نگاه کنی,

و نیاز را از چشمانم بخوانی,

بخوانی که این مرد راهی جز آغوشِ تو ندارد,

بخوانی و خودت را یک بارِ دیگر,

فقط یک بارِ دیگر,

به آغوشِ خشکیده ام هدیه کنی

 .

مهدی


دوست هایِ خوبم, خانم هایِ مهربون, ستاره, خانومی , مانیا, فریدا, رهجو, یاقوت, مهمون,نل و تیلو,

روز زن رو به همتون تبریک میگم و آرزویِ خوشبختی واسه همتون دارم.

ماهی , نبکا, مونا, الیس, شیرین و غزاله, روز مادر رو به شما مادرهایِ مهربون جدا گانه باید تبریک بگم و آرزوی سلامت و شادی واسه خودتون و کوچولوهاتون دارم.

 امیدوارم به حق فاطمه زهرا(س) همیشه تنتون سالم باشه و خوشبخت باشید و شاد.

.

پ ن ; اگه کسی از قلم افتاد منو ببخشِ, سعی کردم همه رو بگم.


597

می ترسم,

می ترسم روزی از گوشه یِ این کافه یِ متروکه,

متروکه و دود گرفته,

تو راببینم!

با موهایِ کوتاه, 

سیگارهایِ لعنتی,

و خطوطِ مشکیِ اشک, رویِ گونه هایت!

صدایِ گریه هایِ دخترانه ات را بشنوم!

بشنوم و دیگر تابِ تحملم نباشد,

نباشد که ساکت باشم و حرفی نگویم!

حرفی که تا عمق جانِ هردویِمان را بسوزاند!

مثلا شاید بگویم,

به من چه مربوط!!!

ولی تو باور نکن,

دستم را که بگیری,

باز هم پناهِ تو می شوم,

بی حرف و نگاهِ اضافه.

.

اردیبهشت


1. بیشعورهایی که پشت امبولانس گاز میدن و میرن رو باید گرفت

آخه من نمی دونم دیگه با چه زبونی باید بگن آدمِ باشعووور, نکن این کار رو!!! 

و آدمِ با شعووور نفهمه!!!

.

2. همه جایِ دنیا, مردم و دولت ها, از توریست و علی الخصوص توریستی که واسه خرید میاد, بهترین بهره رو می برند و مردم اون کشور و منطقه منتفع می شوند. مثل تایلند, دبی, ترکیه و.

ولی نمی دونم چرا ما بلد نیستیم و فرهنگش رو نداریم!!!

از اون روزی که دلار به تدبیرِ دولت فخیمه گرون شدو پولِ ما بی ارزش تر از همیشه, عراقی ها از راه زمینی و هوایی و بقیه کشورهایِ حوزه خلیج فارس, به خصوص کویت رویِ خودِ دریا, هجوم آوردن واسه خرید!

خریدِ چی؟

همه چیز! از سیب و پیاز بگیر تا فرش و برنج و پسته و ماهی و .

اون هم نه کیلو کیلو! بلکه گونی گونی!!!

ماهی دیگه نمیاد تو بازارِ ماهی و اگر هم بیاد به قیمتِ خونِ پدرشون هست!!! چون رویِ خود آب و با دلار میفروشن ماهی و میگو رو!!!

حالا به جای اینکه بلد باشیم و سود کنیم از این هجومِ مشتری و توریست, شروع کردیم به چاپیدنِ همدیگه!!!

یه جوری که مردم آبادان و اهواز و. دیگه قدرت خریدشون از همه جا پایینتر اومده! همون قیمت دولا پهنایی که با خارجی ها و به دلار حساب می کنند, با مردم خودمون هم حساب می کنند!!!

تا همین عیدِ گذشته, همه خرید ماهانه رو میرفتند از بازار ته لنجی هایِ آبادان می کردند ولی الان.

جالب اینه که خودشون اول از همه ضرر کردند و بعد از یه مدت چون دیگه مردم خودمون نتونستند که خرید بکنن, مغازه ها یکی یکی تعطیل شد. ولی کو شعووور که بفهمند با این گرون فروشی دارند ریشه خودشون و خودمون رو می زنند!!!

هیچ کس هم نیست که نظارت بکنه!

.

3. اینستاگرام پر شده از فیلم هایی که آدم شاخ درمیاره از دیدنشون!

پُر شده از آدم هایی که کوروش کوروش گفتنشون و ایران ایران کردنشون گوش فلک رو پاره کرده, بعد ناموس ایرانی رو میکنند و میرقصونند و فیلم میگیرند و تو اینستاگرامشون میگذارند!!!

دوست دارم با چاقوی کُند سرشون رو ببرم به خدا.

این آدم ها همون هایی هستند که اسلام رو قبول ندارند چون عرب ها وقتی حمله کردند با زن های ایرانی فلان کردند و بهمان!

خب حیوون توهم که داری همون کار رو می کنی و عرب ها هرهر به ریشت نداشته ات میخندند!!!

بفهم تو رو قرآن, نفهههم!!!

.

4. یه روز عصر داشتم تو ترافیکِ وحشتناکِ سعادت آباد می رفتم که نگاهم به یه مادر و دختر(حدود 9ساله) و مادربزرگ افتاد.

دختر گفت دستشویی دارم و مادربزرگ امر بفرمود که همینجا انجام بده!!!

دخترِ تپلی و نسبتا درشت همونجا تو پیاده رو و رو به ماشین ها جوراب شلواری رو پایین کشید و دامن رو زد بالا و نشست و

هرکسی از توی ماشین ها نگاه می کرد, می دید آنچه که نباید!

واقعا زبان قاصره واسه توصیفِ این مادر و مادربزرگ!

.

5. مادرهایِ محترم لطفا اگر دخترتون رو با پدرش یا مردِ دیگه ای جایی می فرستید, بهشون حتما متذکر بشین که دخترِ 7ساله هم میفهمه. بگید که دختر 7ساله با پسر 7ساله خیلییی فرق داره!

جلوش لباس عوض نکنید! نبریدش تو رختکنِ سالنِ مردونه که 20تا مرد دارند لباس عوض می کنند و حتما با کنجکاوی نگاه کنه و حتما که به مرور قبحِ دیدنِ بدنِ مرد واسش بشکنه! نبریدش حمام و استخر با خودتون! شما بزرگ شدین و میتونید کنترل کنید نگاه رو ولی اون کنجکاوه و چشم و ذهنش تازه دنبالِ شناخت و کشفِ! شما شخصیتتون شکل گرفته ولی اون تازه باید بفهمه که زن حرمت داره و نباید مرد جلوش بگرده!

ببخشید که واضح گفتم ولی همه این ها رو به چشم دیدم و حرص خوردم چون نتیجه اش خیلی واضحه


باید که تو مرا پیدا کنی,

در میانِ شعرهایم,

در میانِ حرف هایم,

درمیانِ تمامِ کلماتی که,

یک به یک ردیف می کنم!

برایِ پیدا کردنِ فقط یک قافیه!

یک قافیه از یک نگاهِ تو!

از همان نگاه اول!

از قافیه یِ همان نگاهی که مرا,

از میانِ یک دریا تنهایی به اوج رساند!

به اوج رساند تا به رویش آغوش بُگشایَم

آغوشی از جنسِ عشق

آغوشی پُر از عاشقانه هایِ تمام نشدنی

آغوشی برایِ یک شعر!

که چشمانِ تو جز شعر نیست

که این مرد را جز شاعر بودن برایِ تو,

دیگر چاره ای نیست

در میان آغوشم پناه بگیر,

پناه بگیر و این بار جوانه بزن

جوانه هایِ سبز

جوانه هایِ عشق

جوانه هایِ یک زن در میانِ سینه یِ یک کوه

که من می خواهم انتهایِ امنِ آرزوهایت باشم

و در کنارِ تو کودکی چون کوه باشم

که جوانه هایت را,

جوانه هایِ سبز و تازه ات را,

بهانه یِ عاشقانه هایم کنم

.

اردیبهشت


عاشقی.

باید قسمت آدم بشه.

وقتی شد یهو به خودت میای,

میبینی که یکی هست , که با همه فرق می کنه!

صدای پاشو میشناسی!

وقتی میبینیش آنقدر قلبت تند تند می زنه فکر می کنی الان صداشو همه می شنون!

بهت محل نذاره کلافه ای,

وقتی هست خوبی وقتی نیست .

مهم نیست باهم قهرین یا آشتی,

مهم اینِِ که باشه, پیشت باشه, فقط باشه.

وقتی هم نیست جاشو,

هیچکس دیگه ای پر نمی کنه.

و این یعنی,

بهترین و ناب ترین حس دنیا,

اصلا یعنی,

خود خود زندگی.

#صادق هدایت

.

پ ن: "مهم اینِ که باشه, پیشت باشه, فقط باشه"


فروشنده; این دستگاه چینی هست ولی با 2سال گارانتی, اصلش هم داریم بدون گارانتی.

من; چرا بدون گارانتی؟!

فروشنده; چون قاچاق میاد. ولی اصل هلندِ و روش حک شده.

من; این که زده ساخت بوسنی!

فروشنده; منظورم همون کشورهایِ اون منطقه است دیگه!  هلندی ها الان چند وقتیه تو بوسنی و هرزگووین تولید می کنند.

من;نگاااااه!!!! 

فروشنده; لبخندِمضحککککککک


606

امروز هوس کرده ام تو را,

که برایم ناز کنی,

دلبرانه بخواهی و غمزه آغاز کنی

تُرَنج به  پیشم بگذاری و,

 نگاه به دستانم کنی

امروز یک بوسه یِ بی هوا,

یک دوستت دارمِ بی ریا,

از تو می خواهم!

فقط تو

اصلا می دانی چیست؟

""دلم می خواهد یک بارِ دیگر عاشقت شوم""

شاید تازگیِ عشقم به داد دلم رسید,

و تو را هم بر سر ذوق آورد

آنگاه حتما,

""که دیگر نمی گذارم دستانم را رها کنی""

شاید تقدیر هم کوتاه آمد

یا شاید تو هم,

مهربانتر شدی

.

اردیبهشت


سال نو را پیشاپیش به همه دوستانِ خوبم تبریک میگم.

امیدوارم سال, جدید سالی پر از موفقیت و سلامت و صدالبته که انبوهی از پول باشه براتون.

به آرزوهاتون برسید و رویاهاتون محقق بشه.

حتما همدیگه رو دعا کنیم.

.

پ ن1; اومدم اهواز. به قدری زیبا و سرسبز شده که حس می کردم رفتم یه کشور دیگه! به لطف خدا و بارون های امسال, مثل بهشت شده دشت های اطراف. چه کیفی بکنم امسال تعطیلات.

پ ن2; واسه اولین بار این مسیر رو اومدم بدون حتا یک برگ جریمه سرعت! امیدوارم تو مسیرِ  برگشت هم خدا یاری کنه و از دور پلیس ها رو ببینم.

پ ن3; تو مسیر تمام شرایط جوی رو تجربه کردم. تهران تا اراک باد و طوفان, اراک تا بروجرود برف و مهِ شدید, بروجرد تا خرم اباد بارون, خرم آباد تا اندیمشک ابرِ سنگین و اندیمشک تا اهواز افتاب.

پ ن4; احتمالا این پست به روز می شود.


سال نو را پیشاپیش به همه دوستانِ خوبم تبریک میگم.

امیدوارم سال, جدید سالی پر از موفقیت و سلامت و صدالبته که انبوهی از پول باشه براتون.

به آرزوهاتون برسید و رویاهاتون محقق بشه.

حتما همدیگه رو دعا کنیم.

.

پ ن1; اومدم اهواز. به قدری زیبا و سرسبز شده که حس می کردم رفتم یه کشور دیگه! به لطف خدا و بارون های امسال, مثل بهشت شده دشت های اطراف. چه کیفی بکنم امسال تعطیلات.

پ ن2; واسه اولین بار این مسیر رو اومدم بدون حتا یک برگ جریمه سرعت! امیدوارم تو مسیرِ  برگشت هم خدا یاری کنه و از دور پلیس ها رو ببینم.

پ ن3; تو مسیر تمام شرایط جوی رو تجربه کردم. تهران تا اراک باد و طوفان, اراک تا بروجرود برف و مهِ شدید, بروجرد تا خرم اباد بارون, خرم آباد تا اندیمشک ابرِ سنگین و اندیمشک تا اهواز افتاب.

پ ن4; به لطف یکی از دوستان که پانسیونِ سگ داره, با خانم و آقایِ دکترِ داروسازی آشنا شدم امروز که تهِ روشنفکری بودند!!!

چطور؟

آخه سگِ محترم, مثل یکی از اعضایِ خانواده, تو همون ظرف هایِ روزمره غذا میل میفرمایند!

اون وقت من با تمامِ علاقه ام به سگ, وقتی سگشون تو ماشینم بود, همش استرس داشتم که نکنه زبونش رو به دستم بزنه!

که آخرش هم دستمو لیس زد لعنتی

پ ن5; موسیقیِ زنده و شادِ  بندری و عربی که توش نی همبون هم حتماهست, آدم رو به انجام حرکات موزون وا می داره, یه جووورِ خاصی!

گوشه گوشه یِ شهر این موسیقی داره اتفاق میفته و گوش هام سیر نمیشه از شنیدنِ این نوایِ شاد و فولکولور.

پ ن6; امسال سالِ خوک هست و سالِ منه. بهم حس خوبی میده این تکرار. دعا کنید سال خوبی واسم باشه.

پ ن; احتمالا این پست به روز می شود.


سال نو را پیشاپیش به همه دوستانِ خوبم تبریک میگم.

امیدوارم سال, جدید سالی پر از موفقیت و سلامت و صدالبته که انبوهی از پول باشه براتون.

به آرزوهاتون برسید و رویاهاتون محقق بشه.

حتما همدیگه رو دعا کنیم.

.

پ ن1; اومدم اهواز. به قدری زیبا و سرسبز شده که حس می کردم رفتم یه کشور دیگه! به لطف خدا و بارون های امسال, مثل بهشت شده دشت های اطراف. چه کیفی بکنم امسال تعطیلات.

پ ن2; واسه اولین بار این مسیر رو اومدم بدون حتا یک برگ جریمه سرعت! امیدوارم تو مسیرِ  برگشت هم خدا یاری کنه و از دور پلیس ها رو ببینم.

پ ن3; تو مسیر تمام شرایط جوی رو تجربه کردم. تهران تا اراک باد و طوفان, اراک تا بروجرود برف و مهِ شدید, بروجرد تا خرم اباد بارون, خرم آباد تا اندیمشک ابرِ سنگین و اندیمشک تا اهواز افتاب.

پ ن4; به لطف یکی از دوستان که پانسیونِ سگ داره, با خانم و آقایِ دکترِ داروسازی آشنا شدم امروز که تهِ روشنفکری بودند!!!

چطور؟

آخه سگِ محترم, مثل یکی از اعضایِ خانواده, تو همون ظرف هایِ روزمره غذا میل میفرمایند!

اون وقت من با تمامِ علاقه ام به سگ, وقتی سگشون تو ماشینم بود, همش استرس داشتم که نکنه زبونش رو به دستم بزنه!

که آخرش هم دستمو لیس زد لعنتی

پ ن5; موسیقیِ زنده و شادِ  بندری و عربی که توش نی همبون هم حتماهست, آدم رو به انجام حرکات موزون وا می داره, یه جووورِ خاصی!

گوشه گوشه یِ شهر این موسیقی داره اتفاق میفته و گوش هام سیر نمیشه از شنیدنِ این نوایِ شاد و فولکولور.

پ ن6; امسال سالِ خوک هست و سالِ منه. بهم حس خوبی میده این تکرار. دعا کنید سال خوبی واسم باشه.

پ ن; فکر کنم دعاهاتون مستجاب شده! هرچی برنامه میریزم گه برم فلافل بخورم, نمیشه! هِی دعوتمون میکنند واسه شام!

پ ن; احتمالا این پست به روز می شود.


سال نو را پیشاپیش به همه دوستانِ خوبم تبریک میگم.

امیدوارم سال, جدید سالی پر از موفقیت و سلامت و صدالبته که انبوهی از پول باشه براتون.

به آرزوهاتون برسید و رویاهاتون محقق بشه.

حتما همدیگه رو دعا کنیم.

.

پ ن1; اومدم اهواز. به قدری زیبا و سرسبز شده که حس می کردم رفتم یه کشور دیگه! به لطف خدا و بارون های امسال, مثل بهشت شده دشت های اطراف. چه کیفی بکنم امسال تعطیلات.

پ ن2; واسه اولین بار این مسیر رو اومدم بدون حتا یک برگ جریمه سرعت! امیدوارم تو مسیرِ  برگشت هم خدا یاری کنه و از دور پلیس ها رو ببینم.

پ ن3; تو مسیر تمام شرایط جوی رو تجربه کردم. تهران تا اراک باد و طوفان, اراک تا بروجرود برف و مهِ شدید, بروجرد تا خرم اباد بارون, خرم آباد تا اندیمشک ابرِ سنگین و اندیمشک تا اهواز افتاب.

پ ن4; به لطف یکی از دوستان که پانسیونِ سگ داره, با خانم و آقایِ دکترِ داروسازی آشنا شدم امروز که تهِ روشنفکری بودند!!!

چطور؟

آخه سگِ محترم, مثل یکی از اعضایِ خانواده, تو همون ظرف هایِ روزمره غذا میل میفرمایند!

اون وقت من با تمامِ علاقه ام به سگ, وقتی سگشون تو ماشینم بود, همش استرس داشتم که نکنه زبونش رو به دستم بزنه!

که آخرش هم دستمو لیس زد لعنتی

پ ن5; موسیقیِ زنده و شادِ  بندری و عربی که توش نی همبون هم حتماهست, آدم رو به انجام حرکات موزون وا می داره, یه جووورِ خاصی!

گوشه گوشه یِ شهر این موسیقی داره اتفاق میفته و گوش هام سیر نمیشه از شنیدنِ این نوایِ شاد و فولکولور.

پ ن6; امسال سالِ خوک هست و سالِ منه. بهم حس خوبی میده این تکرار. دعا کنید سال خوبی واسم باشه.

پ ن7; فکر کنم دعاهاتون مستجاب شده! هرچی برنامه میریزم که برم فلافل بخورم, نمیشه! هِی دعوتمون میکنند واسه شام!

پ ن8; یه جوری آب تو بیابون و خیابون ها جاری شده که حس می کنی تمامی نداره آب!!! 

علی الحساب برنامه فردام که رفتن به بندرِ هندیجان و اسکله اش بود کنسل شد.

پ ن9; خب, دوستان عزیز رفتیم و فلافل و سمبوسه ها رو به نیابت از شما زدیم به تن! اون هم با موسیقیِ زنده! 

نی همبان و ضرب تیمپو و آهنگ بندری

انقدرررر خوردیم که دیگه شرمنده میزبانِ گرامی شدیم وقت حساب و کتاب!!!

پ ن; احتمالا این پست به روز می شود.


سال نو را پیشاپیش به همه دوستانِ خوبم تبریک میگم.

امیدوارم سال, جدید سالی پر از موفقیت و سلامت و صدالبته که انبوهی از پول باشه براتون.

به آرزوهاتون برسید و رویاهاتون محقق بشه.

حتما همدیگه رو دعا کنیم.

 



[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]

سال نو را پیشاپیش به همه دوستانِ خوبم تبریک میگم.

امیدوارم سال, جدید سالی پر از موفقیت و سلامت و صدالبته که انبوهی از پول باشه براتون.

به آرزوهاتون برسید و رویاهاتون محقق بشه.

حتما همدیگه رو دعا کنیم.

 



[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]

616

مردها گاهی عاشقانه هایشان را,

درونِ جیب هایشان پنهان می کنند,

و می شود همان جیبی که,

دستت از سرما به درونش پناه می برد!

تا فقط تو لمس کنی,

 دلدادگی هایشان را

این مردها هرشب,

شما را به آغوشی گرم,

گرم و امن,

مهمان می کنند.

آنگاه تو می خوابی و او,

به خوشبختیِ تو فکر می کند,

به خوشبختیِ تو و  این زندگی

این مردها گاهی لبخند می زنند,

و گاهی ناگهان,

سکوت می کنند,

و تو باید,

آنقَدَر همراه باشی,

که سکوت را در عمق چشمانِ مردت,

معنا کنی

.

اردیبهشت


619

بیا,

بیا تا مثل روزهایِ گذشته عاشقی کنیم,

برایت یک دامن گلدار بخرم,

کادو کنم و به همراهِ نرگس هایِ پاییزی لبه یِ پنجره بُگذارم,

لایِ پنجره را باز بُگذارم,

تا سوزِ سرما تنت را بلرزاند,

وقتی پنجره را بستی,

وقتی حسادت نه ات گل کرد,

کادو را بی هوا پاره کنی,

رنگ و لعابِ گل هایِ دامن,

چشمانت را بخنداند,

نرگس ها را با تمامِ وجود بو بکشی,

دلت ضعف برود,

ضعف برایِ من,

که قلقِ دوست داشتنت را بلد هستم,

و دلبری هایِ مردانه

برایِ دل بردن از تو,

فقط تو

.

مهدی


622

نوشته بود;

حس زنی رو دارم که شوهرش کتکش می زده و حالا اونو ترک کرده و از نوازشِ مردهایِ مهربون می ترسه! چون به زندگی ای که اشتباه بود و مال اون نبود, عادت کرده

.

پ ن1; کتک زدن زن ها, بدبینی به مردها, تحمل نداشتنِ حالِ خوب, زندگیِ اشتباه, انتخابِ اشتباه, موندنِ غلط, رفتنِ درست,  عادت به زندگیِ سگی, عادت به نداشتنِ حال خوب و

پ ن 2;چقدر راجع به این 2خط میشه حرف زد و حرف دارم! ولی نمیتونم جمع و جور کنم مطلب رو. یعنی راستش رو بخواهید, حوصله اش رو ندارم.


621

راه می روم و ناخن به دیوار می کشم!

تا شاید صدایِ جیغِ ناخن هایم,

عذابِ آن اتاق را از ذهنم جدا کند!

یک اتاق و یک وحشت!

وحشت از دستی ناپاک!

وحشت از نگاهی سرد!

نگاهی که آن غریبه,

همان غریبه یِ دوست نداشتنی,

به یک حریم وارد می کند!

حریمِ من!

حریمِ زیبا و امن من!

چشمانم را میبندم,

هرشب و هرشب تا که این کابوس تمام شود!

تا که یک شب درب را باز کنی,

و خودت را درون آغوشم جا دهی!

و بگویی که تمام شد.

بگویی که مردِ من, تمام شد.

آنگاه تو را با خود خواهم برد,

به یک جایِ دور,

به جایی دورتر از اینجا!

به جایی که فقط من باشم و تو,

به جایی که تو برایِ یک شب,

هم آغوشِ تنِ مردانه ام شوی

و آنگاه من چشمانم را ببندم,

به رویِ تمام ستاره هایِ چشمک زنِ این دنیا

که تو دخترکِ سرزمین هایِ کویری هستی,

و چشمانت,

آسمانِ پُر ستاره یِ کویر

.

اردیبهشت

پ ن: فکر لعنتیِ عذاب دهنده


زن های عرب وقتی سنشون میره بالا, میشن رییس خونه و همه چی باید به فرمان "یوما" باشه. همیشه حرف حرفِ خودشه و کسی هم جرات نمی کنه رو حرف یوما حرف بزنه.

یوما ایستاده بود وسط و دستور می داد که گونی ها رو پُر کنید. وقت نیست, الانِ که آب بیاد تو خونه هامون!!!

پا به پایِ مردها ایستاده!

با جوون ها یِزلِه میندازه!

انگیزه می ده!

ولی تو دلش آشوبه, ترسِ از دست دادنِ خونه, وطن.

چشم هایِ خسته یوما بیانگرِ همه چیز هست.

جنگ,

آوارگی,

سیل,

حمیدیه


625

یک روز می آیم تا برویم,

دور شویم‌ از این‌ شهر,

شاید جایی کمی دورتر

درختانش همه سبز,

گنجشک هایش مست و سحرخیز,

روزهایش همه بلند و تابستانی

دیگر هیچ غریبه ای نیست,

آسمانش هم همیشه نیمه ابری است!

همانجا پیمان میبندیم,

پیمانی از جنس عشق,

از جنسِ دوست داشتنِ من!

که من در عشق مغرور هستم و خودخواه!

برایم دختری خواهی آورد

شبیه به رویاهایمان

یادت که هست؟

هر صبح پیراهنِ تابستانی ات را می پوشی,
موهای دخترت را شانه می زنی,
و میان گل هایِ افتابگردان قدم می زنی,
گوش بده,
خوب گوش بده,
صدایِ دخترکِمان از میانِ گل ها می آید!
تو را صدا می زند!
مامان
مامان
.
.
مهدی

از بچگی بابا اجازه نداد با همدیگه قهر کنیم.

مامان سفارش می کرد که پشت همدیگه باشید.

حالا که مزدوج شدیم "به جز ته تقاریِ خونه" وقتی دور همدیگه جمع میشیم, از لحظه سلام گفتن به خنده و شوخی میگذره تا لحظه خداحافظی. حتما واسه اولین تعطیلات برنامه سفر و مهمونی میریزیم و همفکری میکنیم. حتا اگر قرار نباشه که همگی باهم باشیم و باهم بریم.

همیشه واسم عجیب بودن خواهر و برادر هایی که باهم خوب نبودند! یعنی میشه گفت نمیفهممشون!

حالا این حس به عروس و دومادها هم منتقل شده. جوری که اونا هم جمع ما رو به جمع خانواده خودشون ترجیح می دن.

خیلی اهل قربون صدقه کلامی نیستیم ولی, تا حالا حتا یک بار نشده که تو انجام یک کار, احساس تنهایی کنیم و همیشه همدیگه رو حمایت کردیم " مالی, فکری, فیزیکی".

و تمامِ این صمیمیت و حال خوب رو, مدیونِ پدر و مادری هستیم که خوب بودن رو یادمون دادند. به اندازه و مساوی هم یادمون دادند که یه وقت خدای ناکرده,  یکیمون تو خواهر برادری لنگ نزنه.

دیشب که شام خونه برادرم دعوت بودیم, انقدر خندیدیم که دیگه یه جاهاییش ریسه میرفتیم. یهو ته دلم, نگرانِِ پسرک شدم!

سال ها بعد که بچه های ما خواهر و برادری ندارند


تمامِ این روزهایِ جمعه که تو نیستی،

من  دردهایم را یکی یکی،

دانه به دانه به خط می کنم،

به خط می کنم تمامِ دردها را،

تا تو بیایی و از تمامِ قلب هایِ عاشق،

درد را بِرَهانی.

تا تو بیایی و دست ها را بگیری،

برایِ گذر از هر رنجی، هر دردی

.

مهدی

بچه ها عید همتون مبارک 


چه هواییه امروز!

بس ناجوانمردانه, 2نفره است!

خنک, ابری, بوی بارون, همه جا پر از شکوفه, شهر نسبتا خلوت

اگر نفر دومی دارید حتما استفاده کنید و هرچه سریعتر مسیر خاصی رو واسه قدم زدن انتخاب کنید

بستنی یا سیب زمینی یا شیک نوتلا یا هر چیز هیجان انگیز دیگه ای هم یادتون نره.


با چشم هایِ خودم دیدم که پسر همسایه(بابااینا)  12ساله, دختر  14 و یا شاید 15ساله (از فرط آرایش قابل تشخیص نبود سنش) رو برد خونه!!!

بهش می گم;

آقا "م" حواست باشه وقتی مهمون داری! (شاید خجالت بکشه.)

با خنده میگه;

حوااااااسم هست و غرق در پیروزی میره از در بیرون!!!

و من  


630

حتما که تو نمی دانستی,
نمی دانستی که مردِ تو هم,
گاهی دلش می خواهد که بغل بشود!
درونِ آغوشِ تنگ و دخترانه یِ تو!
دست هایِ دخترانه ات را,
ظریف و دخترانه ات را,
به دورش حلقه کنی,
یک "دوستت دارم مردجان" آرام,
و حالا او قویترین مرد دنیاست
حتما که تو نمی دانستی!
که اگر می دانستی,
مهربانتر از آنی که
 " گاهی مردجانت مچاله یِ بی آغوشی است"
.
اردیبهشت

مدلِ دلخوشیِ آدم ها با همدیگه  فرق میکنه,

مثلا دلخوشیِ مامان همیشه این بوده که بچه هاش دور و برش باشن, دورش شلوغ باشه و واسه همین همیشه تو خونه اش مثل پروانه دورمون میچرخه

دلخوشیِ بابا این بوده که پای بچه هاش بایسته! یه جوری که همیشه حس می کنیم وقتی بابا هست دیگه نگرانِ هیچ چیز و هیچ کس نباید باشیم

( همیشه آرزوم بوده که مثل بابا قوی باشم.)

دلخوشیِ مادربزرگ همیشه این بود که وقتی نوه هاش دورش جمع میشن, واسه نوه هاش حلیم بادمجون و نون چربی درست کنه و اون ها کیف کنند!

دلخوشیِ من اما از همه موندگار تره !

من همین که میدونم تو صبح ها وقتی  از خواب بیدار میشی برنامه ات چیه و رو اون مبلِ ولو میشی تا شاید یه چرت دیگه بزنی,

همین که میدونم تو لحظه ای که نارحتی ،چه حالی داری واصلا دل ودماغ نداری,

 یا مثلا وقتی میخوای تو خونه تغییر دکور بدی, چی می خوای و چی دوست داری,

یا حتا وقتی میریم مسافرت, چی دوست داری و چی خوشحالت می کنه,

همین که روزی صدبار حرفامون باهم یکی میشه,

همین ها میشن قشنگترین دلخوشی هایِ دنیایِ من,

دلخوشی هایِ ریز و درشتی که هر ثانیه حال دلمو خوش میکنه

کاش بودی و تو هم از دلخوشی هات واسم می گفتی

.

شما هم از دلخوشی هاتون بگین؟


لعنتی با هر بیتی که از تو می نویسم, یه تیکه از دلم کنده می شه

چی کار کردی با من و رفتی؟

منو تنها گذاشتی با شهری که وجب به وجبش یادِ تو که نه, یاد روزهایِ با هم بودنمون هست!

اصلا این شهر و خیابون هاش هیچی,

جواب دست هایِ خالیم رو چی بدم؟! اون ها که مثل من نیستند, با نبودنت غصه بخورن و آبرو داری کنند! اون ها هِی خالی بودنشون رو نشون مردم شهر می دهند و آبرو می برند

آبرو می برند


امروز عصر رفته بودم پانسمان سرم رو باز کنم, خانم پرستار با تعجبِ تمام,  موهای سرم رو کنار می زد و نچ نچ می کرد!

بهش می گم; چیزی شده خانم پرستار؟!! خوب نشده هنوز؟!!

با خنده می گه; تو با این همه جایِ شکستگی تو سرت میتونی کارت جانبازی بگیری!

بهش می گم; تازه عکس های رادیولوژیم رو ندیدی .

به نچ نچ ش ادامه داد و همونجوری که داشت از کنار تخت دور می شد گفت;  بیچاره دل مامان و بابات!!!

من هم تو دلم میگم واقعا بیچاره از دل مامان و بابا

تا پدر نشده بودم, معنی این جمله و نوعِ درد و رنجش رو نمیفهمیدم! این که خار به پای بچه ات بره و خواب نداری رو نمیفهمیدم!

ولی حالا میفهمم و هربار که یادم میفته, تو دلم میگه بیچاره از دل مامان و بابا که من پسرشون بودم با انبوهی از حادثه و اتفاق

.

پ ن: دوست عزیزی که خاموش میخونی. این سوال رو من قبلا به شکل های مختلف جواب دادم. ولی واسه شما و بقیه دوستانِ احتمالا خاموش هم میگم. این وبلاگ صرفا برای ثبت عاشقانه هام ثبت شده و اگر چیزی غیر از این می نویسم فقط اجتماعی هست و گذری. اصولا در دنیای واقعی هم کسی رو به حریم زندگیِِ خصوصیم راه نمیدم و  روزمره و خانوادگی نویس نیستم و اصلا بلد نیستم. 


1. پسر از دیروز 2باره داره میره مهدکودک و فکر کنم داره بهش خوش میگذره.

2. وضعیت کارم بسیار نامناسبِ و نمی دونم این وضع تا کِی قراره ادامه داشته باشه!

3. ماه رمضون همش یه طرف, این که باید همش حواست به بهداشت دهان باشه یه طرف.

4. تو این وضعیت خوووبِ اقتصادی, با یه ماشین لاکچری تصادف کنی و متوجه بشی بیمه ات 2روزه تمام شده و در نتیجه یک میلیون و پانصدهزارتومان وجه رایجِ مملکت, خسارت بدی دیگه خیلی

5. کتاب " پاییز فصل آخر سال است" رو دارم میخونم. عجیب با نوعِ داستان نویسیِ نویسنده زندگی می کنم و کلماتش ذهنم رو درگیر خودش می کنه!!!

6. این روزها بی حوصله تر از همیشه ام و رابطه ام با خدا تو وضعیت خوبی نیست.


639

مردِ عاشق پیر می شود وقتی تو نیستی!

تار به تارِ موهایش سفید می شود وقتی تو موهایت را رنگ می کنی و او نیست!

عاشق یکی یکی از همه می برد وقتی تو از او می بُری.

سکوت می کند وقتی که با او نامهربانی می کنی

این مرد غصه میخورد,

و از درون صدای استخوان های روحش را می شنود,

مرد عاشق تلخ میخندد,

تلخ شعر می گوید,

حتا گاهی تلخ سخن می گوید

آخر درونِ دلش غوغایی برپاست

غوغایِ خنده هایِ یک زن

.

اردیبهشت


هفته گذشته که دور هم جمع شدیم, تصمیم گرفتیم همگی باهم بریم کنسرت. سرچ کردیم و فهمیدیم که قربانی کنسرت داره ولی بلیط گیرمون نیومد و تاریخِ برنامه هم تموم شده بود.

تا ظهر دیروز برنامه کنسل بود و بلیط گیرمون نیومده بود. ولی یهو خواهر زنگ زد که چه نشستید, برنامه تمدید شد و بلیط جور شد! اون هم تو بالکن vip!

مدیر اجرایی و تهیه کننده, دوستانِ خواهر بودند و

خلاصه که سریع قرار مدار گذاشتیم و

.

روزه رو تو ماشین گشودیم و وارد تالار وحدت شدیم.

شنیده بودم که این کنسرتش خیلی خاص و عالی اجرا شده ولی واقعا تصورم در این حد نبود. این بشر بینظیره تو موسیقی کلاسیک!

هیچ وقت دسته جمعی نرفته بودیم و چقدر اشتباه بود این کارمون! به شدت خوش گذشت, جای همگی خیلی خالی. اصن کنسرت رو باید دسته جمعی رفت.

.

پ ن ; خانم ستاره چون می دونم دوسش داری خیلی یادت کردم.


1. یادت باشه که دوست داشتنِ تنها کافی نیست,

"عشق مراقبت می خواهد."

.

2.دیگه بعد از 60سال زندگی باید یه سری از آداب رو یاد گرفته باشید. مثلا  وقتی قراره که نیم ساعت کنارِ یک نفر باشید, اون دماغِ لامذهب رو قبلش خالی کنید که مجبور نباشید مدام محتویاتش رو بالا بکشید و.

.

3. گدا(معتاد) رو دست خالی رد کرد و برگشته به2تا  مرد و یک زنِ همراه میگه;

من هیچ وقت به گداها پول نمی دم.برن کاربکنند. من خودم "شب تا صبح جون می کنم و پول درمیارم"

بعد که فهمید چه سوتی داده, شروع کرد به خندیدن و درست کردن جمله و

خانم های محترم وقتی جلویِ آقایون سوتی های این شکلی می دین, لازم نیست خنده هایِ پر از ناز و عشوه تون رو هم ضمیمه سوتی کنید. حتا اگه اون آقا یا آقایون, دوست و فامیل باشند.

اصلا کشش ندید و بگذرید و تمام.

.

4. تو این ماه رمضونی اگر نذری داریم, اگر کمکی می خواهیم بکنیم, چه خوبه که به جای افراد تکراریِ اطرافمون, یه چرخی تو خیابون ها بزنیم و به افرادِ مستحق غذا برسونیم.

کفاش, دستفروش, پاکبان, کارگر و.

.

5. گاو نباشیم و تشکر کنیم! وقتی کسی تو رانندگی, بعد از رد شدن 30تا ماشین, بهمون راه میده, در حالیکه میتونست مثل 30تایِ بقیه راه نده, یه دست بلند کردن و یا لبخند زدن, به نشانه تشکر, نشانه آدمیت هست.


سریالِ شبکه 2 رو چندباری گذری دیدم.

هربار محوِ آرامشِ دوست داشتنِ رونا شدم!

چقدر آرام , زیبا , عمیق و "معصوم" پسر رو دوست داره! از اون دوست داشتن ها که آدم دوست داره بشینه و نگاه کنه فقط

از اون دوست داشتن ها که آدم دلش می خواد

.

پ ن:این موقع شب, نه اسم سریال رو یادم بود و نه اسم پسره رو. حوصله هم نداشتم سرچ کنم.


650

نامه‌ی عاشقانه‌ی بسیار خواندنی از زن جوانی که حدود صد سال پیش شوهرش جهت تحصیل به خارج رفته است.

این نامه اکنون در کتابخانه‌ی وزیری یزد نگهداری می‌شود:


بسم المعطّرٌ الحبیب


تصدقت گردم،

دردت به جانم،

من که مُردم و زنده شدم تا کاغذتان برسد، این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده، زن جماعت را کارِ خانه و طبخ و رُفت و روب و وردار و بگذار نکُشد، همین بی‌همدمی و فراق می‌کُشد.


مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید، در دلمان انار پاره شد.


پری‌دُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیه‌‌چی‌ها بوده و او بی‌خبر، در اتاق شانهٔ نقره به زلف می‌کشیده!


حیّ لایموت به سر شاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده است.


اوضاع مملکت خوب نیست؛

کوچه به کوچه مشروطه‌‌چی چنان نارنج‌‌هایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند و جواب آزادی‌خواهی، داغ و درفش است و تبعید و چوب و فلک!


دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشته‌اید و شب به شب بر گیس می‌مالیم!


سَیّدمحمودجان،

مادیان یاغی و طغیان‌گری شده‌ام که نه شلاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان می‌کند و نه قند و نوازش بیگم‌باجی.


عرق همه را درآورده‌ام و رکاب نمی‌دهم، بماند که عرق خودم هم درآمده.


می‌دانید سَیّدجان،  

زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک‌ جا قُرص باشد، صاحب داشته باشد.

دلِ بی‌صاحاب، زود نخ‌کش می‌شود،

چروک می‌شود،

بوی نا می‌گیرد،

بید می‌زند.

دلْ ابریشم است.


نه دست و دلم به دارچین‌نویسی روی حلوا و شُله‌زرد می‌رود، نه شوق وَسمه و سرخاب و سفیدآب داریم.


دیروزِ روز بیگم‌باجی، ابروهایمان را گفت پاچهٔ بُز.

حق هم دارد، وقتی آن که باید باشد و نیست، چه فرق دارد، پاچهٔ بُز بالای چشم‌مان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.

به قول آقاجانمان، دیده را فایده آن است که دلبر بیند.


شما که نیستید و خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیرزمین مطبخ و زهرماری نشود کار خداست.

چلّه‌ها بر او گذشته،

بر دل ما نیز.


عمرم روی عمرتان آقا سَیّد،

به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم، ولی به واللّه بس است،

به گمانم آن‌قدری در فالکوتهٔ طب پاریس طبابت آموخته‌اید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید.


به یزد مراجعت فرمایید و به داد دل ما برسید،

تیمارش کنید و بعد دوباره برگردید.

دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد و شیشهٔ عطری که رو به اتمام است.


زن را که می‌گویند ناقص‌العقل است،

درست هم هست؛

عقل داشتیم که پیرهن‌تان را روی بالش نمی‌کشیدیم و گره از زلف واکنیم و بر آن بخُسبیم.


شما که مَردید،

شما که عقل‌تان اَتّم و اَکمل است،

شما که فرنگ‌دیده‌اید و درس طبابت خوانده‌اید،

مرسوله مرقوم دارید و بفرمایید این ضعیفهٔ ناقص‌العقل چه کند؟


تصدّقت پری‌دُخت

بوسه به پیوست است.

.

این سطح

فهم و شعور و ت

عشق و محبت

تواضع و ادب

طنازی و نگی

کدبانویی و هنر

ادبیات و شعر

حدیث باوری و فقه دانی

واقعا که خیلی بیراهه رفته ایم وقتی حال الانمان خوب نیست.

کاش کمی بیشتر از در ت نه و نازکشیدن مردانه, به خواسته هامون میرسیدیم.

تمامِ زندگیمان شده دو دوتا کردن و قلدری و زیرو رو کشیدن!

اون وقت واسه کی؟! واسه چی؟!

اصلا خیلی هامون یادمون رفته زبون خوش. زبون مهربونی.

یادمون رفته اونی که هی تو فکر اوج نگرفتنش هستیم, شریک زندگیمون هست!

همه ی فکر و ذکرمون شده مردها فلان, خانم ها بیسار!

بعد هممون هم مینالیم از زندگی هامون!


652

پامو تو خونه اش میگذارم ,

و مثل همیشه,

رو نوک پاهاش بلند میشه و دستاش دور گردنم و.

هربار که بهش میخندم, میگه نمیدونی این رو نوک پا بلند شدنِ چقدر خوبِ و.

.

اون رو مبل ولو میشه و من پایین ولو.

اون کارتون میبینه و من که نمیبینم!

من پاهاشو همون پایین بغل میکنم و انگشتاش,  یکی در میون رنگ می گیرن!

یکی سبز

یکی قرمز

یکی جیگری

اصن دلم میخواد چندتاش رو برق ناخن بزنم!

آخه تو که میدونی من برق ناخن خیلی دوست دارم.

یعنی راستش رو بخوای, رو ناخن هایِ تو دوست دارم.

یهو جیییغ میزنی که اینو ببین و صدای خنده ات بلند می شه.

ولی من که اونو نمیبینم!آخه دارم خنده های تو رو میبینم, اونو ببینم که چی بشه؟!

می دونی ماهیچه دوس دارم و برایِ ناهارمون ماهیچه درست کردی.

می دونم ماکارانی دوست داری و میام پای گاز واست یه ماکارانیِ مهدی پَز با ته دیگِ سیب زمینی درست کنم.

همونجوری که دوس داری, با رشته هایِ درسته و تند, که موقع خوردن هورت بکشی و نفست بند بیاد و بخندیم و لبات بسوزه از تُندیش و شاید از اون وَرِ میز خودتو بکشی این وَر و.

باشد که لبهایَت و جانَت اروم بگیره

گوشت ها رو میندازی تو بشقاب من و میدونی من گوشت خیلی دوست دارم.

سرمو که بالا نمیارم, ولی می دونم محو خوردنم هستی! آخه همیشه می گی;  " خوردنم اشتها برانگیزه"

عصر که میشه با هم راه میفتیم که بریم دور دور. دم در یهو می گی; وایسا وایسا!

من که زیر گردنت رو ادکلن نزدم!

و باز هم رو نوک پنجه ی پا بلند می شی و


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها